بنده غیظ حاج قاسم را آنجایی دیدم که برادری طلبه، مثلاً اقدام هایی فرهنگی و تبلیغی کرده بود برای جا انداختن مکتب شیعه در میان اهل سنّت و در آنجا مباحث شیعی را مطرح کرده بود؛ لذا ایشان برخورد کردند و گفتند: «ایشان دیگر حق ندارند در اینجا باشند و از اینجا برشان گردانید ایران...»
یکی از مصلحان قرن حاضر، مرحوم سید شرف الدین جبل عاملی است که در این زمینه سخن زیبائی دارد. «فرقتنا السیاسة وستجمعنا السیاسة» یعنی سیاستهای ضد اسلامی و انحرافی ما را از هم جدا کرده و بزودی یک سیاست انسانی و عادلانه اسلامی ما را دور هم جمع خواهد کرد.
ایشان معتقد بود در فقه و استنباطات فقهی، باید آرای اهل سنت را بدانیم و آنچه را به دست می آوریم از منابع شیعی، با نظرات و آرای آنان مقایسه کنیم. بر این عقیده بودند که اهل سنت فقهی دارند که از کتاب و سنت مروی به طرق خودشان اخذ شده است و براساس یک سری از روایات و آیات تنظیم کرده ...
حجت الاسلام مهدی محمدآبادی
در چند نوبتی که توفیق حضور در شهر خواف داشتهایم، هر بار افراد مختلفی با ...
استان کرمانشاه یک استان حساس و مرزی است. چهارصد و چهل کیلومتر مرز مشترک با عراق دارد و تمام مرزنشینان ما به جز گیلانغرب، همه اهل سنت هستند. بهترین مرزداران ما یکی عشایرند و یکی اهل سنت.
کتاب را به آیت الله بروجردی نشان داده بود، آقای بروجردی گفته بود این کتاب از کتب ضاله است حق نداری منتشر کنی، این قسمت ها را برو عوض کن؛ ایشان عقیده نداشت که کتابی چاپ کنیم و در آن به عمر و ابوبکر لعن کنیم.
یکبار این کار را کردم. از هفتههای بعد هروقت که به صف اول میرفتم، مرا به صف های عقبی که در معرض دید دوربین نبود راهنمایی میکردند!
هدف على کنار هم قرار گرفتن شیعه و سنی بدون اختلاف بود که موفق هم شد. برنامه دیگرش برای کنار هم قرار دادن شیعه و سنی، افطاری بود. ماه رمضان که شد، سه چهار شب افطاری داد...شیعه و سنی کنار هم سر یک سفره.
مردم گمیشان هم آنها را مثل برادران و خواهران شان دوست داشتند و قدردانی می کردند.تنها چیزی که نشان و اثرش را نمی دیدم و نمی دیدید اختلاف مذهب بود.
سردار با حالتی خاص گفت: یکبار در جبهه در سنگری خودم شاهد بودم که دو رزمنده شیعه و سنی در کنار هم در حال مبارزه با دشمن بودند و بهم کمک های فراوانی می کردند که ناگهان گلوله بمبی به سمتشان شلیک شد و هر دو نفر شهید شدند.
استاد! من به دو علت باید برگردم ایران. اول: تعهد و قراردادی که با مملکت و مردم خودم دادم. همین که بعضی پزشک ها به انگیزه هایی کشور رو ترک میکنن، بزرگ ترین دلیل من برای بازگشته. دوم: شرایط فرهنگی انگلستان چیزی نیست که با طبع من و خانواده ام جور باشه.
از محرم تا اربعین عروسی نمی گرفتیم. عروسی هم اگر دعوت می شدیم نمی رفتیم. لباس نو تن نمی کردیم. خانه عوض نمی کردیم. سفر تفریحی نمی رفتیم. هر کاری که نشانه شادی بود نمی کردیم.