از من صحیفه سجادیه گرفت. هر روز صحیفه سجادیه می خواند. می گفت توحیدی که در این کتاب دیدم بی مثال است. روز عاشورا که شد وقتی دسته های عزا به خیابانها ریختند اهل سنت با آوردن شیر و شربت از عزاداران حسینی استقبال می کردند.
وقتی به شاهو گفتند که رئیس دانشگاه ایرانمهر تسهیلات ویژه ای را برای ادامه تحصیل وی در نظر گرفته است، با لبخند گفت: من برای تسهیلات این کار را انجام ندادم. حتی اگر کوچک ترین جبرانی هم در کار نبود باز این راه را می رفتم، چون به امام حسین(ع) ارادت دارم.
گفتند امشب اهل سنت به کل روستا شام میدهند و فردا که روز عاشورا باشد شیعیان. این در شرایطی بود که مردم این روستا بعد از خشک شدن دریاچه هامون، با فقر وسیعی دست و پنجه نرم میکردند و محتاج اولیات زندگی بودند، ولی برای امام حسین سنگ تمام میگذاشتند.
سی دی اساتید حوزه را گوش می داد
در یکی از سفرها با یک روحانی اهل سنت سنندج
که در انجا لقب ماموستا یا ملا دارند رفیق شدم. خیلی به خواندن علوم عقلی علاقه
داشت. من هم که بر این باور بودم باید علوم عقلی را تقویت کرد تا بتوان به خوبی در
مقابل
بعد از آن اردو، با همین دانش آموزها در اینترنت در ارتباط بودم. برخی که به سایتهای تندروهای شیعه و یا گروههای واتس آپی تندروها دسترسی پیدا کرده بودند و توهین های وقیحانه آنها را دیده بودند برای شان سوالات اساسی درباره حقیقت عقاید شیعیان ایجاد شده بود!
بعد از تعیین مسیر و دقایقی هم سکوت، راننده از رشته تحصیلی ام پرسید. من که مشغول نگاه کردن به تغییرات فضای شهرم بودم به پاسخ او نیز پرداختم. یک لحظه احساس کردم تصادف سنگینی صورت گرفته، سرم را به سرعت برگرداندم به سمت راننده و او نیز، با عصبانیت تمام سمت من! فریاد زد که «چرا شما ما ...
« شما شیعه ها فکر می کنید ما سنی ها حسین بن علی را دوست نداریم. ولی ما امام حسین را خیلی دوست داریم و از این جهت از شما شیعه تریم!»
شاید باور نکنید ولی از زمانی که یاسر الحبیب خائن در شبکه فدک خودش این کارها را می کند نگاه مردم تا حد زیادی نسبت به تشیع عوض شده است چون نمی گذارند صدای درست و صحیح به گوش شان برسد و مدام این توهین ها به مقدسات آنها را پخش می کنند.
چهار روز پیاده روی آن هم با پای معیوب و شانه ای که پلاتین یادگاری از همان تصادف آزرده اش می کند، حکایت عشق حمید سرکوهی به امام رضا و اهل بیت است.
من دارم از مشهد و زیارت امام رضا برمی گردم و آخر هفته هم می خواهم به زیارت حضرت معصومه بروم تا از خدا بخواهم که در زندگی جدیدم موفق و خوشبخت شوم. با اینکه نسل اندر نسل من اهل سنت بودند و خودم نیز، اما با توسل به امامان (علیهم السلام) بسیاری از گره های مختلف زندگی مان باز شده است
بچه های سنی سوریه با چشم های گریان و نگاه های ملتمسانه کفش هایشان را درآورده بوندن و دست بر سینه گذاشته و با صدای لرزان و بغض آلود آهسته می گفتند: السلام علیک یا علی بن موسی الرضا...
گفتم حاج آقا ببخشید کسی که اجازه را داده است خودش فقیه و مجتهد است و این ها را خوب می داند. ببنید چه منطقی بالاتر است که می تواند این گونه احکام فردی را هماهنگ کند با خودش؟ شما دقت کنید و اگر نماینده و منتسب به رهبری هستید خودتان را بیاورید در افق رهبری. اتفاقا این بحث ها شروعی شد ...